maviha |
بازدید از این گروه |
اشتراک در maviha |
بازدید از این گروه |
نام شما : |
ایمیل شما : |
نام دوست شما: |
ایمیل دوست شما: |
در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم
باهمه نامهربانان مهربانی کردم
هم دلی هم آشیانی هم زبانی کردم
بعد از این برچرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست
من نه هرگز شکوه ای ازروزگاران کرده ام
نه شکایت از دورنگی های یاران کرده ام
گرچه شکوه بر زبانم
می فشارد استخوانم
من که با این برگ ریزان روز و شب سر کرده ام
صد گل امید را در سینه پر پر کرده ام
دست تقدیر این زمانم
کرده همرنگ خزانم
پشت سر پل ها شکسته
پیش رو نقش سرابی
هوشیار افتاده مستی
در خرابات خرابی
مهربانی کیمیا شد
مردمی دیریست مرده
سر فرازی را چه داند
سر به زیری سر سپرده
می روم دل مردگی ها را ز سر بیرون کنم
گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم
برکلام ناهماهنگ جدایی خط کشم
در سرود آفرینش نغمه ای موزون کنم
در دو روز عمر خود بسیار دل مانده ام
بس ملامت ها کزین نامردمان بشنیده ام
سر دهد در گوش جانم
مویه همرنگ شبانم
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام
زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده ام
گر بمانم یا نمانم
بنده پیر زمانم